زبان خردمند در پس دل اوست ، و دل نادان پس زبان او . [ و این از معنیهاى شگفت و شریف است و مقصود امام ( ع ) این است که : خردمند زبان خود را رها نکند تا که با دل خویش مشورت کند و با اندیشه خود رأى زند ، و نادان را آنچه بر زبان آید و گفته‏اى که بدان دهان گشاید ، بر اندیشیدن و رأى درست را بیرون کشیدن سبقت گیرد . پس چنان است که گویى زبان خردمند پیرو دل اوست و دل نادان پیرو زبان او . ] [نهج البلاغه]

گمگشته

 
 
غزل(شنبه 87 مرداد 5 ساعت 9:59 عصر )

غزل غزل تو نشستی درون این دفتر

وماجرا فقط این بود...انتظار از سر

نوشتمت و تو تکرار می شدی این شد

که سرنوشت غزل های من شدی آخر

نوشتمت که چطورآمدی و رفتی من

غریبه ای که در این شهر بی دروپیکر

به هرکه می رسد از انتظار می گوید...

ولی نمی کند انگار هیچ کس باور

که رفته ای وبه دریا رسیده ای اما

اسیر رخوت مرداب مانده نیلوفر!

رها شدن شده رویای هرشبم حالا

چه فرق می کند آخر طناب یا خنجر!؟

ببین که عاقبتم بی تو هیچ خواهد

بیا که باز نباشند چشمهامان تر

بیا و باز به تکرار شعر من برگرد

غزل غزل بنشین روی بهت این دفتر...



 
لیست کل یادداشت های وبلاگ?
 




بازدیدهای امروز: 3  بازدید

بازدیدهای دیروز:1  بازدید

مجموع بازدیدها: 11913  بازدید


» لینک دوستان من «
» لوگوی دوستان من «
» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «