من در این پهنه سرد و در این برج خیال
لنگ لنگان آه و افسوس به جان کند و خزان
سوی متروک ترین طاق سکوت شاید اگر می رفتم
تو نصیبم بودی!
تو که می دانستم که غریبانه ترین خواب منی
جای پایت روی شنهای سیاه مثل یک معجزه بود
مثل یک آیت سرخ روی بیگانه ترین صورت خاک
شاید اگر چند قدم می رفتم...
پشت آن صخره آلوده به درد
زیر آوار کبود
لای امواج فروریخته طاق سکوت
رویش چشم تو را می دیدم
من اگر می رفتم........